درباره وبلاگ

عشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . . ----------------------------------- یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه بی یاد تو هرکجا نشستم توبه صدبار شکستم و ببستم توبه زین توبه که صدبار شکستم توبه ----------------------------------- به شهرعاشقانه ی ماخوش اومدین ماسعی می کنیم بهترین مطالب رو ازخدا.ازآرامش.ازعاشقی براتون بزاریم ممنون ازخوبیتون
آخرین مطالب
نويسندگان
شهرعاشقی
هرچی دل تنگت بخواد
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:53 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

موفقیت برای افراد مختلف میلیون ها معنی متفاوت در بر دارد. شاید معنایی که یک فرد در نظر خود از موفقیت مجسم می کند، از دیدگاه شخص دیگر چیزی جز شکست و عقبگرد به حساب نیاید. بنابراین می توان گفت که موفقیت یک چیز (یا چیزهایی) کاملا شخصی می باشد. ممکن است یک فرد استاندارهای متعددی را در زندگی خود معین کند، و احساس کند که با اتکا به آنها می تواند به موفقیت دست پیدا کند. به هر حال همه افراد نیازمند استراتژی هایی هستند که به هر ترتیب آنها را به سوی موفقیت هدایت کند. همانطور که اشاره شد، جزئیات این استراتژی ها به طور کامل برای افراد مختلف، متفاوت می باشد.

 

کاشتن دانه های موفقیت

 

اگر به اطراف خود با دقت بیشتری نگاه کنید، به آسانی متوجه خواهید شد که یکی از درس های بزرگ زندگی را می توانیم از باغبانان و کشاورزان یاد بگیریم. از قدیم گفته اند هر زمان دانه ای را بکارید، بالاخره یک روزی نوبت به برداشت محصول هم خواهد رسید. قوانین و قراردادهای اجتماعی به وضوع این مطلب را منعکس می کنند که موفقیت امری نیست که بتوانید آنرا یک شبه بدست آورید. نباید بنشینید و دست روی دست بگذارید و رشد و شکوفایی دیگران را تماشا کنید. پیشرفت و ترقی در گرو کار و تلاش دائمی به وجود می آیند. می بایست هر روز و در هر زمان، برای رسیدن به آن تقلا کنید. کشاورزان هر روز به دانه های کاشته شده سر می زنند و از آنها مراقبت و نگهداری کرده و تا آنجا که از توانشان بر می آید سعی می کنند در این کار کوتاهی نورزند. در نهایت زمانی که موعد مقرر فرا می رسد، پاداش تلاش های خود را دریافت خواهند کرد.

 

موفقیت هم چیزی جز این نیست. پشتکار و ثبات قدم معجزه می کند؛ روزی فرا میرسد که در زندگی خود یک دنیا تفاوت احساس می کنید. دست به هر چیز می زنید طلا می شود و در هر رشته ای که وارد می شوید، چیزی جز پیشرفت و موفقیت انتظارتان را نمی کشد.

 

مشاهده و درک تصاویر دراز مدت

 

یکی از حقایق تلخی که به هر تقدیر می بایست در مورد موفقیت قبول کرد، این است که در راه رسیدن به آن، هیچ میان بری وجود ندارد. طول مسیر به تعهد و تلاش فردی که خواستار موفقیت است، بستگی دارد و کوتاهی و بلندی آنرا خودتان تعیین میکنید. یکی دیگر از فاکتورهای حیاتی در این زمینه، دانش و آگاهی است. شما با چه سرعتی می توانید اطلاعات لازم را بدست آورده و در به کارگیری آنها تسلط پیدا کنید؟ پیش از هر چیز رشته اصلی فعالیت خود را انتخاب کنید و با دیدی باز به اهداف خود نزدیک شوید. معمولاً همیشه اینطور است که هر چقدر شما بیشتر تلاش کنید بالطبع سفرتان نیز کوتاهتر خواهد بود. اگر بخواهید گاه و بی گاه از مسیر اصلی گریز بزنید، این احتمال وجود دارد که در طول مسیر دچار یاس و ناامیدی شوید. شاید بتوان گفت شانس و اقبال تا حدی می تواند در کسب موفقیت ایفای نقش کند، اما میان برها، هیچ سودی در راه موفقیت به دنبال ندارند. از سوی دیگر، همواره باید آگاه باشید که می توانید شانس خود را از طریق پافشاری و استمرار، سختکوشی، یادگیری، و به کارگیری آموخته های خود همواره افزایش دهید.

 

بازبینی مسیر موفقیت

 

همانطور که برای سفر کردن ابتدا مسیر را مشخص نموده و سپس راههای رسیدن را به آن را تعیین می کنید، در راه رسیدن به موفقیت نیز باید پروسه مشابهی را طی کنید. مسیر راه را همواره در دسترس نگه دارید و تلاش های خود را هر چند وقت یک بار مورد باز بینی قرار دهید. در نظر داشتن تلاش هایی که انجام داده اید این امکان را برای شما فراهم می آورد که متوجه شوید چه اموری را به درستی انجام داده و چه اموری با مشکل مواجه بوده است. اگر در طول این سفر فردی هر چند وقت یکبار عملکرد خود را زیر ذره بین قرار دهید، می توانید به درستی طرح و برنامه خود را تعدیل کرده و مقصد را واضح تر ببینید. هر چه بیشتر پذیرای شرایط جدید باشید و بهتر بتوانید خود را با آن وقف دهید، آنگاه با سرعت بیشتری قادر خواهید بود که به سمت اهداف و مقاصد خود حرکت کنید.

 

مبارزه با استرس

 

یکی از حقایق کاملاً بارز که به طور گسترده در زندگی هر انسانی که نفس می کشد، سایه می افکند، این است که چه بخواهد یا خیر، به هر حال باید با تنش ها و استرس های بیشماری دست و پنجه نرم کند. استرس جزء لاینفک زندگی هر انسانی است و در عین حال یکی از مباحث ضروری در مسیر پیشرفت و ترقی به شمار می آید. اگر واقعاً می خواهید تبدیل به یک فرد موفق شوید، ما به شما توصیه می کنیم که حتما با تکنیک های مبارزه با استرس و جلوگیری از رشد آن آشنا شوید.

 

دو مقوله پیرامون بحث استرس وجود دارد: ابتدا باید یاد بگیرید که میزان استرس های روزانه خود را تعدیل کنید؛ و دوم اینکه به خود بیاموزید که چگونه می توانید انرژی های استرس زا را به مسیر دیگری منتقل کنید و از آن به نفع خود بهره بجویید. بله؛ درست است. حتی استرس هم می تواند به شما سود برساند و از جایگاه یک دشمن مرموز به یک دوست صمیمی، تغییر موضع بدهد. سعی کنید تا آنجایی که در حد توانتان است، انرژی های استرس زا را تبدیل به فاکتورهایی برای ایجاد انگیزه کرده و از آنها به عنوان مشوق خود استفاده کنید؛ بنابراین از این پس هر زمان که احساس استرس به شما دست داد، کانال آنرا عوض کنید، تا دست آخر شما را حتی شده یک گام به سوی موفقیت نزدیک تر کنند، و کاری مثبت و مفید به سمت اهداف و آرزوهایتان انجام داده باشید. از همه این ها مهم تر، باید به خاطر داشته باشید که هیچ گاه صرفاً به دلیل بروز استرس،  تزلزل به خود راه ندهید و از اهدافتان روی برنگردانید.

 

مثبت باشید و منفی گرایی را از زندگی خود حذف کنید

 

شاید به زبان آوردن مطلب فوق خیلی راحت تر از عمل کردن به آن باشد، اما راهکارهایی وجود دارند که با اتکا به آنها قادر به انجام چنین اموری خواهید شد. بهتر است در آغاز، از حذف کردن تاثیرات منفی، بر روی زندگی خود شروع کنید. این کار صد در صد عملی است و من خودم به شخصه آنقدر این امر را تمرین کرده ام که دیگر ذهنم به صورت اتوماتیک وار آنرا پی گیری می کند. اگر بخواهم تجربه شخصی ام را با شما در میان بگذارم، باید بگویم که پس از چندی توانستم زندگی ام را به طور کلی عوض کنم و به شادی و شادکامی دست یابم.

 

زمانی که افکار منفی از زندگی رخت بربندند، راههای مثبت اندیشی پیش رویتان قرار خواهند گرفت. اطراف خود را با اشیائی پر کنید که به شما فایده می رسانند و در تقویت روحیه شما موثر هستند. همچنین وقت خود را نیز در کنار افراد مثبت گرا، موفق، و روشن فکر بگذرانید. به هیچ وجه نباید با کسی که همواره بدبخت و منفی نگر است، ارتباط برقرار کنید.

 

همیشه افراد مثبت اندیش را در کنار خود جمع کنید و سعی کنید تا آنجاییکه می توانید از تاثیرات نیک آنها بهره ببرید؛ اجازه دهید این افراد بر روی اخلاق و روحیاتتان تاثیر گذاشته و شما را جذب خود نمایند.

روانشناسی - روش های موفقیت - استراتژی های کاربردی برای موفقیت

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:52 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

وب سایت ها به طور کلی دو هدف را دنبال میکنند. دلیل اول اطلاع رسانی و دلیل دوم فروشندگی است. اگر هدف شما از آنلاین بودن، فروش محصول یا ارائه خدمات است، اما تابه حال تجربه آنچنانی در فروش نداشته اید، این مقاله خیلی مفید خواهد بود.

 

فروشندگی عملیاتی اسرار آمیز که در اتاق های پر از دود اتفاق بیفتد یا استعدادی ذاتی که از بدو تولد با شما باشد نیست. فروشندگی درواقع این است که بفهمید مردم چه می خواهند و راهی فراهم کنید که از طریق آن به خواسته شان برسند. و قبل از خرید باید خریدار را از یک مسیر منطقی عبور دهید.

 

فروشندگی نیز مانند همه مهارت های دیگر، آموختنی است. امروز قصد دارید به 5 قدم مهم در فروش اشاره کنیم. بعد از مطالعه این مقاله، نگاه دقیقتری به وب سایتتان، نامه های فروش، کپی های تبلیغات، و چیزهای دیگر بیندازید تا مطمئن شوید که خریدار را از این 5 مرحله عبور می دهد. اگر اینطور نبود، باید قدرت خود را بیشتر کنید.

 

بعد از گذشت از این 5 مرحله، خواهید دید وب سایتی دارید که بطور مداوم فروش داشته و درآمدی قابل اطمینان برایتان تامین می کند. 5 مرحله فروشندگی از این قرار است:

 

1) توجه: بدون توجه کامل مشتری، به هیچ کجا نخواهید رسید. اطمینان یابید که مشتریانتان به پیام های فروش شما توجه کافی دارند، نه به طرح های گرافیکی یا رنگ های تند به کار رفته در تبلیغاتتان.

 

2) درگیر کردن: وقتی توجه آنها را به خود جلب کردید، باید آنها را درگیر کنید. باید آنها را به کاری مشغول کنید. از آنها بخواهید برای دریافت خبرنامه ها در سایت عضو شوند یا در سایت به جستجو مشغول شوند. اگر آنقدر علاقه مند بودند که این قدم را بردارند، پس مطمئن شوید که راه درست را پیش گرفته اید.

 

3) توجیه کردن: برای خرید کردن، مشتریانتان باید حتماً توجیه شده باشند. اطمینان یابید که در کلماتتان، واقعیاتی که آنها را برای گرفتن یک تصمیم منطقی به آن نیاز دارند، گنجانده باشید. مشتری معمولاً با انگیزه احساسی دست به خرید می زند، اما اگر نتواند خرید خود را با دلایل منطقی توجیه کند، شما قادر به فروش نخواهید بود.

 

4) میل: اینجا همان جایی است که روح فروش در آن است. مشتری ها باید بخواهند. یعنی باید انگیزه و علاقه احساسی کافی در افراد وجود داشته باشد تا دست به خرید بزنند. به همین خاطر باید به آنها بگویید که این محصول چه چیز عاید آنها می کند. یادتان باشد که مردم معمولاً با تضمین سود بیشتر (پول بیشتری عایدشان کند) یا ترس از شکست (قبل از اینکه قیمت ها بالاتر رود امروز دست به کار شوید)  انگیزه میگیرند.

 

واقعیت این است که مردم با انگیزه های احساسی دست به خرید می زنند. ممکن است خریدشان را با عقل و منطق نیز توجیه کنند اما دلیل خرید کردن آنها این است که آن چیز را می خواسته اند.

 

5) بستن: اگر این چهار مرحله را به خوبی تکمیل کرده باشید، بستن کار برای مرتب کردن جزئیات است. اما در همین مرحله است که بیشتر فروش ها با شکست مواجه می شود. کلید بستن فروش این است: دقیقاً به آنها بگویید که در مرحله بعد چه باید بکنند و آنها را روی انجام آن متمرکز کنید. به هیچ وجه روی صفحه سفارش لینک سایر محصولات و شرکت های مشابه را قرار ندهید. اجازه بدهید تمرکز آنها روی خالی کردن کار اعتباریشان و خرید کردن باشد.

 

حال که با 5 مرحله فروش آشنا شدید؛ به وب سایتتان و محصولات فروشتان نگاهی بیندازید و ببینید چقدر با این 5 مرحله می خواند. مهم نیست که چه بفروشید، مشتری باید قبل از اینکه دست به خرید بزند این 5 مرحله را طی کرده باشد. اینکه اصلاً به وب سایت شما سر بزنند یا نه دیگر به علاقه آنها برمی گردد. با ملایمت آنها را در چهار مرحله دیگر راهنمایی کنید و موفقیت از آن شما خواهد بود.

روانشناسی - روش های موفقیت - استراتژی فروشندگی اینترنتی – 5 راه برای موفقیت

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:51 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

عدم موفقیت و شکست ها نشانگر این هستند که راه پیروزی راهی دشوار و پیچ در پیچ است. آنهایی که می خواهند از خود اثری ماندگار در دنیای تجارت باقی بگذارند، بر سر راه خود ناگزیر از رویارویی با موانع و مشکلات هستند. و هر چقدر هم که دانش و کفایت داشته باشند، باز از این مسئله مستثنی نیستند.

 

همه ما انسانها درطول زندگیمان مرتکب اشتباه میشویم. تنها سوالی که پیش می آید این است که: آیا آنقدر عاقل هستید که از این اشتباهات درس بگیرید؟

 

 

اشتباه کردن

مشکل همه ی تاجران و کاسبان این است که از وقتی فارغ التحصیل می شوند به دنبال یک کسب و کار بی عیب و نقص اند. می خواهند معروف شوند و همه از آنها به عنوان فردی موفق و کار درست که دنیای تجارت را مثل کف دستش می شناسد اسم ببرند. به این خاطر از گرفتن تصمیمات پرخطر اجتناب می کنند تا از این قافله عقب نمانند.

 

اما گروهی از سرمایه داران و تاجران بانفوذ و مهم عقیده دارند که اصل مهم در دنیای تجارت ریسک کردن است. آنها می گویند هیچ کس حتی یک ریال به دست نمی آورد که قبلش پولی از دست نداده باشد. و آنهایی که موفق می شوند کسانی هستند که از تجربیات و اشتباهات گذشته شان درس گرفته اند.

 

آیا اشتباهاتتان خیلی بزرگ است؟

خوشبختانه اکثر اشتباهاتی که مرتکب می شوید قابل اصلاح هستند. پولی که در یک معامله ی تجاری از دست می دهید را میتوانید دوباره به دست آورید، به شرط اینکه بفهمید دلیل از دست دادن آن چه بوده است.

دونالد ترامپ، صاحب برج ترامپ نیویورک، هتل پلاتزا، و هتل بین المللی ترامپ، توانست پس از ارتکاب به یک اشتباه و از دست دادن پولش، با تکیه بر توانایی های خود از نو همه چیز را شروع کرده و در جای دیگری سرمایه گذاری کرد.

 

او ثابت کرد که اشتباهات با صرف وقت و پشتکار قابل جبران هستند.

 

جبران اشتباهات

ترامپ یکی از سرمایه گذارانی بود که توانست از اشتباهاتش درس بگیرد و سرانجام جا پای خود را سفت کند. با درس گرفتن از اشتباهات گذشته و گذر زمان و پشتکار، قادر خواهید بود که اشتباهاتتان را جبران کنید.

 

در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که شما را در این مسیر یاری می کنند.

 

1- اشتباهات خود را بپذیرید

اولین کاری که باید در وقوع چنین رویدادهایی انجام دهید این است که بپذیرید که مرتکب اشتباه شده اید و مسئولیت آن را قبول کنید. مقصر کردن همه به غیر از خودتان، به شما هیچ کمکی نخواهد کرد و باعث خواهد شد که حتی نتوانید دلیل پیش آمدن آن اشتباه را بفهمید.

 

2- از تجربیاتتان درس بگیرید

در انجام معاملات تجاری باید حواستان باشد، که اگر اتفاق ناگواری افتاد بتوانید به عقب برگردید و همه ی فاکتورها و عوامل غلط را بررسی کرده و بفهمید که کدام قسمت ها را باید تغییر دهید.

 

از اشتباهاتتان استقبال کنید و آن را فرصتی برای اصلاح خود و آینده ی کاریتان بدانید. از این فرصت استفاده کنید تا بتوانید همه چیز را دوباره به حالت مثبت درآورید.

 

3- از شکست های بزرگتر جلوگیری کنید

همیشه به عواقب و نتایج کارهایتان فکر کنید. نگذارید که افکار بد در ذهنتان رشد کنند. ممکن است انجام کاری برایتان دشوار باشد، اما به این فکر کنید که اگر آن کار را انجام ندهید چه عواقب و شکست های بزرگتری در انتظارتان خواهد بود.

 

4- به خودتان نگیرید

فقط چون همه از ایده ها و عقاید شما خوششان نمی آید، دلیل بر این نیست که شما کاسب به دردنخوری باشید. مردم همیشه کارهایتان را نقد خواهند کرد، اما این به آن معنی نیست که شما را نقد می کنند. پس به خودتان نگیرید و دلسرد نشوید.

 

5- شخصیتتان را اصلاح کنید

نگذارید شکست ها شما را از نظر احساسی از پا درآورند. به جای آن سعی کنید به دنیا ثابت کنید که لیاقت موفقیت را دارید. به جای خوردن غصه ی آنچه از دست دادید، به آینده فکر کنید. ببینید کجای کار ایراد داشته است. بدانید که شما لیاقت آن را دارید و فقط با کمی تغییر همه چیز حتی بهتر از قبل خواهد شد. توانایی هایتان را بشناسید و اشکالاتتان را اصلاح کنید.

 

 

دلسرد نشوید...

اینکه برای گرفتن پاداش های بزرگ حتماً باید ریسک های بزرگ هم بکنید دیگر کلیشه شده است. این را همیشه به یاد داشته باشید که موفق ترین ها، هیچوقت آنهایی نیستند که بی خطرترین و امن ترین راه ها را انتخاب می کنند. افراد موفق کسانی هستند که از اشتباهاتشان درس می گیرند .

روانشناسی - روش های موفقیت - از اشتباهات خود درس بگیرید

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:51 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

اگر کمی گوش تیز کنید، می بینید که این روزها صحبت از اصلاح و بهسازی آموزش و پرورش همه جا شنیده می شود. میگویند باید پول بیشتری برای خرید کتاب در اختیار مدرسه ها قرار دهیم و لازم است که بیشتر روی برخی موضوعات خاص متمرکز شویم. اگر از من بپرسید، همه اینها تا حدی موثر است. الان که بزرگ شده ام می فهمم که بهترین آموزشی که همیشه می خواستم به آن دست پیدا کنم، زندگی بوده است. زندگی خیلی کوتاه است اما چیزهایی را می تواند به شما یاد بدهد که هیچ کس دیگر نمی تواند. هر کسی می تواند با این امید زندگی کند که شانس بیاورد و به مقام بالایی برسد، اما واقعاً تخصص می خواهد که بفهمد واقعاً چه می خواهد و به دنبال آن برود. خیلی از آدم ها نمی توانند این را درک کنند. به خاطر همین می خواهم همین امروز و همین جا به شما یاد بدهم که چه باید بکنید. پس خوب حواستان را جمع کنید تا از مدرسه زندگی برایتان حرف بزنم.

 

از مغزتان استفاده کنید

 

مثل خیلی چیزها، اینجا هم یا می برید یا می بازید. خیلی از کارمندانم را دیده ام که قبل از اینکه به راهی که می خواهند وارد آن شوند نگاهی بیندازند، کارشان را شروع می کنند و آخر سر هم شکست می خورند. برای اینکه بتوانید در این دنیا زنده بمانید باید باهوش باشید. هر وقت خواستید حرکتی بکنید، اول بایستید و فکر کنید. همین مدت کم شما را نجات می دهد. معلوم است که زمان هایی وجود دارد که مجبورید سریع عمل کنید اما اگر برای برنامه ریزی وقت نگذارید، مطمئن باشید که به هیچ جا نمی رسید. هیچ آدم عاقلی هیچوقت دست از یاد گرفتن برنمی دارد. اگر اینطور بود هیچ پیشرفتی تا حالا صورت نگرفته بود. اگر یکی از افراد گروه شما با ناتوانی و بی کفایتی خود راندمان کار شما را پایین می آورد، آنوقت همان کاری را که لازم است انجام بدهید.

 

با اعتماد به نفس رفتار کنید

 

آدم خجالتی همیشه عقب می ماند. وقتی وارد یک اتاق می شوید، باید اینقدر قوی باشید که آنرا تحت تسلط خود بگیرید. شما بهترین هستید، پس این را باور کنید و براساس آن رفتار کنید. منظورم این نیست که خودخواه و مغرور شوید. منظورم این است که باید اعتماد به نفس داشته باشید؛ بتوانید تصمیم بگیرید و روی تصمیم خود قاطع باشید. محکم باشید. ترس اولین دلیل شکست است. برای موفق شدن، باید به کلی ترس را کنار بگذارید. به خاطر ترس است که برای کاری که باید انجام می دادید و ندادید، بهانه می آورید. پس کمی از خودتان قدرت نشان بدهید و ترس را کنار بگذارید. این تنها راهی است که می توانید احترام اطرافیان را جلب کنید.

 

کار را تمام کنید

 

در باور من، یا شما کاری را تمام می کنید یا بقیه تمامتان می کنند. طفره رفتن از کار و نیمه تمام رها کردن آن اصلاً قابل قبول نیست. تمرکزتان باید روی این باشد که پایه و بنیادی محکم و کامل برای کارتان بسازید. لیستی از کارهایی که باید انجام بدهید تهیه کنید و با سخت ترین آن شروع کنید. شروع کردن با کارهای سخت باعث می شود انجام دادن کارهای دیگر خیلی برایتان ساده تر شود. نکته مهم در اینجا تمرکز است. شما هر کاری را اگر رویش تمرکز داشته باشید می توانید انجام بدهید. پس از هر تعداد نفری که فکر می کنید لازم دارید کمک بگیرید و کارتان را شروع کنید.

 

به بالا دستانتان احترام بگذارید

 

دلیل دارد که رئیستان الان پشت میز ریاست نشسته است، حالا شما هر فکری که می خواهید در مورد او بکنید. اگر از قانون پیروی نمی کند، اگر به نظرتان یک فرد نا آگاه است، صبور باشید—خیلی زود از آن منصب برکنار می شود. تا آن موقع باید بزرگواری کنید و به او بعنوان یک بالا دست احترام بگذارید. این یعنی از دستورات او پیروی کنید و زبانتان را گاز بگیرید. هیچ چیز را نباید خیلی شخصی بگیرید. این همیشه یادتان باشد، از هر دست بدهی از همان دست هم پس می گیری. اگر به رئیستان احترام نگذارید، چطور می توانید از زیر دستان خودتان توقع داشته باشید که به شما احترام بگذارند؟

 

خونسردیتان را حفظ کنید

 

هیچوقت نباید اجازه بدهید که احساساتتان بر شما غلبه کند. درست است، بعضی وقت ها اوضاع خیلی اعصاب خردکن می شود، اما شما باید آرامشتان را حفظ کنید. منظورم را اشتباه متوجه نشوید: من هم چند بار تا حالا از کوره در رفته ام، اما این عصبانیت ها هم مکان و زمان خاص خود را دارد. هیچوقت موقع انجام یک معامله کاری عصبانی نشوید. چون موج منفی در جمع ایجاد می کند که باعث می شود افراد دیگر هم به دنبال شما از کوره در بروند. مطمئناً این هم آن چیزی نیست که شما میخواهید. موقع رفتار کردن با همسرتان هم یادتان باشد این شما هستید که باید آرامشتان را حفظ کنید. آدم عاقل برای برگرداندن وضع به حالت اول از عقلش استفاده می کند. مهم این است که در آن زمان خاص بتوانید بر احساساتتان غلبه کرده و عصبانی نشوید.

 

 

کلاس درس تمام شد

 

امیدوارم که خوب از نکاتی که گفتم یادداشت برداری کرده باشید. مدرسه زندگی ممکن است خیلی سخت باشد اما اگر عاقل باشید و درست از مهره هایتان استفاده کنید، مطمئن باشید که آخر کار نمره تان 20 خواهد شد. همیشه درصدد یادگیری و آموزش باشید. با هر موقعیت مثل موقعیتی برای یادگیری برخورد کنید. آیا زندگی واقعاً همین نیست؟ همه اینها به خود شما بستگی دارد. یادتان باشد این شما هستید که زندگیتان را می سازید. این همان امتحان آخر است. امیدوارم یاد گرفته باشید.

روانشناسی - روش های موفقیت - از مکتب زندگی، برای موفقیت درس بیاموزیم

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:50 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

در محل کار، این ارزش های شخصی است که باعث می شود بعضی افراد موفق بوده و مدام پیشرفت کنند، در حالیکه بعضی هیچ تغییری نمی کنند. با اینکه همه ی افراد توانایی هایی دارند، اما فقط عده ی کمی در تلاش برای کشف این توانایی ها و استفاده از آنها هستند. همین مسئله است که باعث می شود بعضی کارمندان هیچ پیشرفت و ترفیعی نداشته باشند و حقوقشان هم ناچیز باشد.

 

اگر توانایی هایتان را بشناسید و تاجایی که ممکن است از آنها استفاده کنید، نه تنها رضایت بیشتری از کارتان خواهید داشت، بلکه بالا دستانتان هم این مسئله را متوجه شده و پاداشتان را خواهند داد. آیا هیچ رئیسی پیدا می شود که بخواهد کارمند با ارزش و پرتلاشش را بیرون بیندازد؟

 

ارزش خود را بشناسید

ابتدا بگذارید ببنیم ارزش چیست. در واقع، ارزش قیمت و بهایی است که به چیزی یا کسی می دهند. مثلاً یک 1000 تومانی فقط یک تکه کاغذ سبز رنگ است که بیش از چند ریال نمی ارزد. اما مردم ارزش بالاتری به آن می دهند و ارزش آن دیگر برای همه مسلم شده است.

 

کاری که شما باید بکنید، مثل همان 1000 تومانی است. باید سعی کنید ارزش خود را در نظر دیگران بالا ببرید. برای این کار هم لازم است که ابتدا خود ارزش خودتان را بشناسید.

 

توانایی ها و نقاط قوتتان را دریابید

سوال های زیر را از خود بپرسید:

من در چه کارهایی خوب هستم؟

چه چیز من را از بقیه متمایز می کند؟

چقدر از توانایی هایم استفاده می کنم؟

 

این سوالات سوالاتی است که هر مشاور کاری در ابتدا از شما خواهد پرسید. شما باید خود و توانایی های خود را کشف کنید تا بتوانید بعدها از آنها استفاده کنید. ممکن است احساس کنید که توانایی هایتان نادیده گرفته می شوند، دلیلش فقط این میتواند باشد که شما آنها را به کسی نشان نداده اید.

 

نترسید و با دوستان و همکارانتان مشورت کنید. از افرادی که به آنها اطمینان دارید بخواهید که نقاط قوت و ضعفتان را برایتان بگویند. این کار خیلی به شما کمک خواهد کرد.

 

عیب ها و نقاط ضعفتان را دریابید

وقتی توانایی های خود را شناختید، باید ببینید که چه چیز مانع می شود تا بتوانید تمام و کمال از آنها استفاده کنید. هرچه که به طریقی ضعف و نقص شما به شمار میرود، باید راهی برای از میان برداشتن آن بکنید.

 

ضعف ها ممکن است شخصی یا تخصصی باشند. اگر خجالتی و زود رنج هستید و گمان می کنید که این صفات سد راه پیشرفت شما هستند، باید با آنها مقابله کنید. کار ساده ای نیست، اما ارزش را دارد.

 

 

کارتان را بشناسید

آیا محل کارتان را مثال کف دست می شناسید؟ آیا تاثیرات کاری که شما آنجا انجام می دهید را به وضوح می بینید؟ ارزش هر فرد در محل کار بسته به میزان همکاری و شرکتی است که در کارها دارد. اگر بخش شما هیچ تاثیری در کل شرکت ندارد، مطمئناً رده پایین است.

 

اگر چنین موقعیتی دارید، وقتش رسیده است که توانایی هایتان را که حالا شناخته اید به مرحله ی عمل بگذارید. ببینید آیا کارتان طوری هست که بتوانید از توانایی هایتان در آن استفاده کنید، و اگرنه روی کارتان یک بازنگری انجام دهید.

 

خودتان را مثل یک محصول و محل کارتان را مثل یک فروشگاه در نظر بگیرید. ارزش شما در این فروشگاه چقدر است؟ مردم چقدر حاضرند برای شما پول بدهند؟ و از خودتان بپرسید که چطور می توانید این ارزش را بالا ببرید. 

 

نیازهای رئیستان را دریابید

دریافتن ارزشتان بستگی به دانستن این دارد که آیا چیزی که شما ارائه می دهید، تقاضا می شود یا خیر. آیا مسیر شرکت را می دانید؟ آیا می دانید که شرکت در چه فضایی قصد پیشرفت دارد؟ آیا می دانید که رئیستان چه توقعاتی از کارمندانش دارد؟

 

مسئله ی مهم همین است: چطور شما می توانید این توانایی هایتان را با آن هدفها سازش دهید؟ پاسخ به این سوال، کلیدی است برای بالاتر بردن ارزشتان است.

 

محیطتان را بشناسید

در کارهای امروزی که همه به صورت گروهی درآمده است، کسی فقط مسئول کار خود نیست و کار هر کس بخشی از کار کلی به حساب می آید. آیا شما از آن دسته افراد هستید که فقط کاری که بهتان گفته شده بدون اینکه سوالی بپرسید انجام می دهید یا تصویر بزرگتر را هم می بینید؟

 

خیلی مهم است که بفهمید شرکتتان به طور کل چطور عمل می کند. این مسئله نه تنها باعث می شود که خودتان نیز مثل یک رئیس فکر کنید، بلکه به شما اجازه می دهد که دستاوردهای خود را در فضاهای دیگر نیز نشان دهید. اگر بدانید بخش های دیگر شرکت چه کارهایی انجام می دهند، می توانید کارهای خود را طوری انجام دهید که سود بیشتری نصیب شرکت شود.

 

ارزشتان را بالا ببرید

با شناختن ارزش یک کارمند، می توانید طوری کار کنید که ارزشتان را بالاتر ببرید. همانطور که قبلاً گفته شد، بهترین راه برای این کار این است که فرض کنید شما یک محصول و محل کارتان یک فروشگاه است و شما باید سعی کنید تا ارزش خودتان را به عنوان یک محصول میان سایر محصولات بالاتر ببرید.

 

از خودتان بپرسید، چرا مردم یک نوع پودر رختشویی را به مدل ها و مارک های دیگر ترجیح می دهند در حالیکه همه ی آنها تقریباً یکسان هستند؟ همه ی این مسائل به مارک آن محصول و میزا اطمینان مردم به آن دارد. ارزش شما وابسته به قابلیت اعتماد و اطمینانتان است. 

 

شهرت خود را بالا ببرید

حال که توانایی هایتان را دریافتید، بهترین زمان است تا خود را به بهترین صورت در فضاهایی که می توانید در آن موثر باشید نشان دهید. با کار سخت و به دست آوردن نتایج عالی، باعث می شوید که دیگران حساب خوبی روی شما باز کنند. تاجای که میتوانید باید سعی کنید که بهترین باشید.

 

خودتان باعث ترفیع خود شوید

موفقترین مردم لزوماً افرادی نیستند که در کار خود بهترین باشند، بلکه کسانی موفق هستند که بتوانند نظر دیگران را به خود جلب کنند. این شما هستید که باید خود، توانایی ها و دستاورهایتان را به دیگران نشان دهید. اگر خودتان هیچ کوششی در این زمینه نکنید، هیچ کس کارهایتان را نخواهد دید.

 

با توانایی هایتان مقام بگیرید

رئیستان را متقاعد کنید که شایسته ی کاری که میکنید نیستید و توانایی های بیشتری دارید که می توانید از آنها در فضاهای دیگر استفاده کنید. اگر موفق به این کار شوید، نوبت به نشان دادن خودتان می رسد. 

 

از حباب راحت طلبی بیرون بیاید

افرادی که خود را در حباب راحت طلبی محصور می کنند و از آن بیرون نمی آیند ارزشی ندارند. افراد موفق کسانی هستند که بتوانند ریسک کنند و نقش های مختلف بازی کنند. پرجرات باشید، و کارهای جدید انجام دهید. به همه نشان دهید که از انجام کرهایی که هیچ اطلاعی از آنها ندارید نمی ترسید و می توانید از آنها تجربه بیاموزید. 

 

خود را به روز کنید

تکنولوژی هر روز پیشرفت کرده و تغییر می کند، هماهنگ با آن ابزارها و دانش های رسیدن به موفقیت هم تغییر می کند. اگر مهارت ها و دانشتان به روز نیست، مطمئن باشید که هیچ پیشرفتی نخو.اهید کرد.

 

مجلات و روزنامه ها را مطالعه کنید و دانش روز را کسب کنید. درمورد کار پیشگامان و افراد موفق در حیطه ی کاری خود مطالعه کرده و از آنها سرمشق بگیرید. فنون و مهارت های جدید مربوط به کار خود را یاد بگیرید تا بتوانید موفق شوید. 

 

 

آیا شما فردی موفق هستید؟

سعی کنید در نظر دیگران فردی نادر و خوش آیند باشید. برای رسیدن به این هدف باید خودتان و ارزش های خود را بشناسید و سخت تلاش کنید. و خیلی زود همه متقاعد خواهند شد که شما فردی با ارزش هستید.

روانشناسی - روش های موفقیت - ارزش خود را در محل کار دریابید

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:49 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

این بار میخواهیم درسی از کتاب تلنگرهای زندگی را برای شما بازگو کنیم. ماجرای جالبی است. در رستوران محل بودیم که ناگهان یکی از مشتری ها خونسردی خود را از دست داد و و کلماتی را بر زبان آورد که نباید میگفت.

 

جریان از این قرار بود:

 

مشتری: من این صورتحساب لعنتی رو پرداخت نمیکنم.

متصدی: عذر می خوام، اما تمام افراد ملزم به پرداخت صورتحسابشون هستند .

مشتری: شنیدی چی گفتم احمق، من پرداخت نمیکنم، شما دارید پول زیادی از مردم میگیرید.

متصدی: اگر اشتباهی در جمع هزینه ها صورت گرفته باشه ما با کمال میل اونو رفع میکنیم. اجازه بدید من فیش شما رو ببینم.

مشتری: مردیکه لعنتی شما دارین دزدی میکنین، من دیگه پامو اینجا نمی زارم.

 

حدس بزنید چه اتفاقی افتاد؟ بعد از اینکه ضربه محکمی به دهان او وارد شد و تمام ظرف ها را شست و همه جا را طی کشید، کارکنان قهوه خانه او را مثل زباله به بیرون پرت کردند. چه کار بی نظیری. آن آدم کم عقل مسبب وقوع همه این اتفاقات دلخراش بود. دفعه بعد یاد میگیرد که بهتر است مثل یک فرد متشخص رفتار کند.

 

در کار مساله شخصی وجود ندارد

به طور حتم یکی از مهمترین مواردی که در زندگی وجود دارد کنترل احساس است. عده بسیار زیادی از مردم نمی توانند بر احساست خود غلبه کنند و به همین دلیل تمام فرصت های زندگی خود را از دست میدهند. این امر نقش بسیار مهمی را در زندگی شغلی شما ایفا میکند، زیرا بدون داشتن کنترل نفس تمام کارها بر هم می ریزد و به دیگران نشان می دهید که هیچ گونه کنترلی بر روی رفتار خود ندارید پس هنگامیکه شما نمیتوانید نفس خود را کنترل کنید چگونه میتوانید کارکنان یک شرکت را اداره کنید و یک تجارت بزرگ راه بیاندازید؟

 

اگر بر احساسات خود تسلط نداشته باشید هیچ گاه نمی توانید بر دیگران تسلط داشته باشید و آنها را مدیریت کنید. کسب و کار در روابط با مردم معنی پیدا میکند و اگر نتوانید بر احساسات خود غلبه کنید نه تنها موفق نمی شوید بلکه این امر باعث افت شما نیز می شود.

 

عده ای از افراد آرامش و خونسردی خود را به راحتی و بر سر مسایل جزئی از دست می دهند و فقط می خواهند به شخص مقابل حمله ور شوند و تا می توانند او را کتک بزنند. اما توصیه ما به این دسته از افراد این است که از خواب غفلت بیدار شوند و واقعیات زندگی را آنچنان که هست ببینند.

 

مقایسه عقل و احساس

رفتار انسانها بر پایه دو اصل استوار است: عقلانی و عاطفی. برای اکثر مردم بخش عاطفی غالب است. آنها تنها عواطف را به عنوان حکمران اعمال خود می شناسند. این رفتار تنها به دو دلیل از انسان سر میزند: یکی اینکه آنقدر تنبل هستند که توان فکر کردن در مورد مسایل مختلف را ندارند یا اینکه اصلا مغزی وجود ندارد که بتوانند به وسیله آن فکر کنند. عده بسیار کمی هم بر اساس عقل و منطق زندگی می کنند و همین تعداد کم هستند که جهان را اداره می کنند . آنها جزیی ترین مسایل را محاسبه می کنند و به احساسات خود اجازه نمی دهند که مانند سدی بر سر راه انجام کارهایشان قرار گیرند.

 

اولین راه مبارزه با معضل عواطف کنترل خشم و جلوگیری از عصبانیت است. بعضی از افراد مثل دوستان، همکاران و حتی خبرنگاران برای رسیدن به اهداف خود شیوه خاصی دارند. آنها در ابتدا سعی می کنند شما را خشمگین کنند تا تعادل روحی خود را از دست داده و از دایره عقل و منطق خارج شوید. هنگامیکه خونسردی و آرامش از دست برود دیگر امکان فکر کردن وجود ندارد بنابراین آنها می توانند به آسانی به اهداف شوم خود دست پیدا کنند.

 

اگر شخصی که در ابتدا داستان او را برای شما تعریف کردیم بعد از اینکه متوجه وجود اشکال در صورتحساب می شد به متصدی مراجعه می کرد و خواستار رفع نقص می شد، از وقوع تمام اتفاقات ناخوشایند جلوگیری می کرد. ولی در عوض آن مرد بدترین راه یعنی از دست دادن آرامش و خونسردی را انتخاب کرد و به همین دلیل چند دندان خود را از دست داد.

 

 احساسات خود را کنترل کنید

در اینجا هدف دست کشیدن کامل از احساسات نیست بلکه باید به دیگران اثبات کنید که توانایی غلبه بر عواطف خود را در شراط مختلف دارید. احساسات به طرق مختلف از قبیل: تن صدا، ایما و اشاره، ژست و ادا و اطوار منتقل میشوند. پس برای کنترل احساسات باید به طور آگاهانه بر روی تمام موارد، از صحبت کردن گرفته تا حرکات بدن تسلط کامل داشته باشید.

 

کنترل گفتار

کنترل گفته هایی که از دهان شما خارج میشود بسیار آسان است. فقط کافی است در جواب سخنان توهین آمیز و ناخوشایند دهان خود را باز نکنید تا هیچ کلمه تحقیرآمیزی از آن خارج نشود.

 

در این حالت ممکن است مورد توهین قرار گیرید اما همیشه به خاطر داشته باشید که تنها در حیطه کاری و به خاطر شغل شماست و به شخصیت درونی شما مربوط نمی شود. با چنین دیدی از زندگی هیچ کس هرگز نمی تواند شما را آزرده خاطر سازد. اگر کسی صدایش را برای شما بلند کرد و بحث و جدل راه انداخت، شما نباید واکنش مشابه در مقابل او انجام دهید. کاری کنید که او به اعتماد به نفس شما پی برد و از فریاد زدن به شدت پرهیز کنید. با این کار اثبات میکنید که فرد خونسردی هستید و با اقتدار کامل میتوانید کار خود را دنبال کنید.

 

تن صدای خود را بلند نکنید و از استدلال های منطقی بهره بگیرید. به خاطر هر مساله جزیی عصبانی نشوید. تنها چند استدلال منطقی می تواند همه چیز را به حالت عادی بازگرداند، البته شاید کمی وقتگیر باشد اما موفقیت نهایی از آن شماست. هیچ گاه پاسخ طعن آمیز و نیشدار به گفته های شخص مقابل ندهید. این امر تعجب افراد را بر می انگیزد، زیرا آنها میخواهند به درون شما نفوذ کنند اما شما به آنها این اجازه را نمی دهید. با این کار او عصبانی میشود و به شکل یک آدم احمق و نامعقول در می آید.

 

واکنش اعضای بدن خود را کنترل کنید

کنترل کردن عکس العمل های مختلف بدن کار آسانی نیست. همه ما هنگام عصبانیت واکنش های مخصوص به خود داریم که دیگران را متوجه احساسات ما می کند و نهایتا آنها را به سمت افکار درونی ما رهنمون میسازد. باید تمرین کنید که در هر وضعیت عاطفی که به سر میبرید شرایط نرمال خود را حفظ کنید. با شنیدن خبر خوب یا بد تغییری در وضعیت ظاهری خود ایجاد نکنید تا شخص مقابل از احساس واقعی شما با خبر نشود. حرکات چشم و دهان خود را کنترل کنید، به طور طبیعی تنفس کنید و دستها و پاهای خود را بیش از اندازه تکان ندهید. برای مثال اگر بعد از شنیدن خبری با پای خود مکررا ضربه های آهسته به زمین وارد کنید این کار گویای این مطلب است که خبر مورد نظر باعث ایجاد عصبانیت در شما شده است، و شما میخواهید از این طریق خشم خود را تخلیه کنید. شخص مقابل به سرعت متوجه موضوع شده و می تواند برای شما عواقب خطرناکی را در بر داشته باشد.

 

روح شما مانند یک زره جنگی است، هربار که عصبانی شوید باعث ایجاد سوراخ کوچکی در آن می شوید. با زیاد شدن این سوراخها دشمنان به راحتی می توانند به شما حمله ور شوند و سر شما را از بدن جدا کنند. پس سعی کنید هیچ گاه عصبانی نشوید: و خونسردی خود را در تمام زمینه ها حفظ کنید. قضاوت دیگران در مورد شما اهمیت چندانی ندارد چون در مورد شخصیت شغلیتان قضاوت می کنند و خود واقعی شما را نمی شناسند پس به راحتی خشمگین نشوید تا بتوانید در شغل خود به موفقیت دست پیدا کنید

روانشناسی - روش های موفقیت - احساسات خود را کنترل کنید